الان ساعت 2:30 نیمه شب اول ماه مبارکه و من دوست داشتم بیدار باشم برای همسری سحری آماده کنم که البته بخاطز پریا خانوم در دو مرحله آماده شد اما خوبیش اینه که برنجش برای سحری تازه دمه. دلم میخواست امشب و بیدار باشم تا سحر امسال دومین سالیه که نمیتونم روزه بگیرم چون به دخملی شیر میدم نمیدونستم اینقدر دلم برای این ماه تنگ شده بود .
ماشالله هزار ماشالله دخملی مگه واسه من زمان میزاره شدیدا هم مامانی شده یعنی اصلا نمیتونم ازش جدا بشم پریشب واقعا نتونستم شام بپزم اصلا نمیزاشت از کنار بلند شم زمانی بازی میکرد که منم نشسته باشم تا بلند میشدم به چشم بر هم زدنی پشت سر من بدو بدو مبومد هیییییییییییییییی میخورد زمین آخه هنوز در حد 8 . 9 قدم میاد ماشالله عسلکم
یه مشکل بزرگ من اینه که دخترکم کنار باباش نمیمونه اگه تو بغل من باشه که در 99% مواقع عمرا نره بغل باباش اون یک درصدم در حد چند دقیقه میره اوفففففففففففففففففففففففففففففف اینو نمیدونم چی کار کنمم
دو سه روزه که با وبلاگ یه دوست خوب آشنا شدم گیس گلابتون عزیز دارم روی ده گاه تا ثروتش کارمینم تو دو روز اول که واسه من معجزه کرد اونقدر خدا رو به خودم این روزها نزدیک میبینم که اینقدر مهربونه و هوای ما رو داره حس رضایت دارم این روزها از خودم آخه یه مدت کلافه بودم اما الان بهترم
دوست دارم یه تغییرات مهم داشته باشم تو همه چیم مهمتر از همه تو سبک زندگیمون خیلیییییییییییییییی در گیر زندگی هستیم و از خودمون بی خبر
دلم میخواد دخملی تو زندگیش خیلی شاد و راحت و سالم باشه که انشاالله همینطور هم میشه هم دخترک ما و هم همه کوچولوهای دنیا
امروز با محمد رفتیم هایپر کتاب مدیریت زمان برایات تریسی رو خریدم دوست دارم نوشته هاشو
خوب من برم دخملی داره تکون میخوره فک کنم شیر میخواد
بار خدایا تو این لحظات ناب تو این سحرهای پر برکت دل همه رو شاد کن به هر انچه که شاد میشوند
خدایا شکرت بابت در برکت رحمتت
خدایا همه نی نی ها سالم باشن نی نی ما هم همینطور امین
التماس دعا زیاد
امروز پریای ما وارد 12ماهگی شدبسلامتی انشاالله وارد120سالگی بشیشقمممممممممممممممممممممممممممم دقیقا 6 خرداد ماه سومین دندون پرنسسمون نمایان شد و بعد از اون سه تای دیگه هم دراومدن الان نی نی من 6 تا مروارید خوشگل داره عزیز دلم دقیقا تو 25 خرداد اولین قدمهای کوچیکش رو برداشت و سه قدم راه رفت و از ته دل ما رو خوشحال کرد عزیزم قدمهایت استوار باشه که با هر قدمت این قلب منه که میلرزه مه مبادا آسیبی ببینی الان تقریبا 8 تا 9 تا قدم بر میداره تو 27 خرداد اولین کلمه اش رو گفت و من و باباش و قرین شادی کرد اونهم بابا بود امروز هم ماما زو بهش اضافه کرد که از صبح با هر بار گفتنش میخوام بخورمش یه وقتایی خیلی بی اشتها میشه و کلا یهانه گیر میشه و شدیدا میچسبه به من اصلا یک لحظه هم نمیتونم بزارم زمین گوله گوله اشک میریزه اگه زمین بزارمش بشدت به کنترل تی وی تلفن خونه علاقمنده و البته با مگس کش و خار خارک مامان یه وقتهایی علیرغم تمام مراقبتام زمین میخوره واییییییییییییییییییییییییییی یعنی من میمیرم و زنده میشم با خوندن بابام که ناری ناری رو براش میخونه نانای میکنه و ما غش میکنیم از خنده بد جوری موهای مامان مهری رو میکنه جدیدا هم دوست داره منو گاز بگیره خلاصه که روزهام پره از عشق و عشق و عشق خدایا شکرت فقط و فقط به خودت میسپارمش هم پرنسس خودم رو هم همه نی نی های دنیا رو
درست شب تولدم ماشینم و دزد برد یعنی دقیقا جلوی در خونه بردنش به همین راحتی خیلی حالم گرفته شد هرچه قدر بقیه سعی کردن فضا رو تغییر بدن نمیشد برام یه تولد خانوادگی گرفتن کلی سورپرایزم کردن خیلی هم ازشون ممنونم اما کلا حالم گرفته شده بود بعد از اعلام سرقت و این کارا یه روز بعدش رفتیم اداره آگاهی تهران بزرگ همین که اومد بزنه تو شبکه کشوری گفت دیشب پیدا شده یعنی شوکه شدیم با بابا الان ماشین دم دره و حتی کادویی که توش بود و حتی پولاش و هیچیش و دست نزده بودن خدا رو شکر سالم برگشت خداروشکر
امروز 4 روزه که وارد 31 سالگی شدم حس جالبی دارم
خیلی تغییر کردم خیلی هم خوب هم بد دوست دارم اون قسمتای بدش رو خوب کنم دوست دارم خیلی مامان خوبی باشم به دوست باشم واسه دخترم همونطور که مامانم واسه من بوده
خدایا لحظات خوش مادر بودن رو قسمت همه اونهایی که لیافتش رو دارن بچشون الهی آمین
خدایا به نام نامی مولامون سایه همه پدر ها و همسرهای مهربان رو بر سر خانوادهانشون حقظ کن
بابایی من میدونی که دنیا رو به پشتوانه تو میتونم زیر رو رو کنم روزت مبارک
همسرم برات تن سالم و موفقیت و لب خندان رو از خدای مهربان میخوام
سایه هر دوتون مستدام