مرسی بابت تبریکای دوستای خوبم
راستش حالم زیاد مساعد نیست بالاخص عصر ها که میشه حالت تهوع و بی حالی و کسلی و بی رمقی وحشتناکی میاد سراغم یک هفته رو دکتر بهم استراحت داده بود که خونه مامان بودم رسما فقط میخوردم و میخوابیدم همین شده بود کارم مامان عزیزم حتی نمیزاشت آب بریزم برای خودم همه رو خودش انجام میداد با حال و روزی که خودش داره واقعا عذاب وجدان داشتم شدید از پنجشنبه صبح اومدم خونه خودمون با آقای عزیز اما از دیروز صبح همش حالم بده اصلا رمق ندارم امروز م که اومدم اداره از سر صبححالت تهوع ولم نمیکنه حالا این ۹ روزی که خونه بودم صبحها حالم خوب بودها اما امروز از صبح مشکل دارم همش آبنبات دهنمه که یه خورده حال بدم رو بهتر میکنه الان تو هفته فکر کنم ۷ هستم انشاالله هفته دیگه نوبت سونو دارم
این نی نی سالم بدنیا بیاد و نی نی همه اونهایی که الان باردارن و همینطور اینکه همه کسایی که دوست دارن که بچه داشته باشن به زودی خدای مهربان دامنشون رو سبز کنه و از اون فرشته های سالم و صالحش قسمتشون کنه
از پنجشنبه هم که خونه خودمون هستیم آقای عزیز کارا رو انجام میده حسابی انداختمش به زحمت البته همه رو این مامان من اونقده ذوق کرد که در کسری از ثانیه خاله و همکارم خبر شدن و بعد هم سریع بابا م و محمد و الی ماشاالله
محمد که یه ذوقی میکنههههههههههههههههههههههههههههههههههههه
دلم میخواست چشمام و میبستم و باز میکردم نی نی تو بغلم بود
برای همه آرزوی سلامتی میکنم و همه اون نی نی تو دلیها هم
برای ما هم دعا کنید