زنی از جنس حریر

روزگاری دور دختری بود شاد و سرحال از انرژی حالا همون دختر مینوسد از روزگارش و روزانه هاش با دید زنی آروم و شیرین ولی....

زنی از جنس حریر

روزگاری دور دختری بود شاد و سرحال از انرژی حالا همون دختر مینوسد از روزگارش و روزانه هاش با دید زنی آروم و شیرین ولی....

برگشت به کار


دقیقا از اول مهر برگشتم سر کارم بگذریم اونقدر اذیتم کردند متاسفانه اونقدر با ناراحتی سه روز اول رو گذروندم که خدا میدونه ولی فقط و فقط با یاد اینکه خدای مهربون کنارمه آروم میشدم بعضی از آدمها واقعا بیمار برای آزار دادن دیگران هنوز هم البته ادامه داره اما یه جورایی شرایط بهتر از هفته پیش شده همه اینها به کنار برام اصلا ارزشی ندارن اونچه که خلیل آزارم میده دلتنگی واسه پریای کوچولومه اونقدر دلم براش ضعف میره اونقدر جای خالیش رو از صبح تا ساعت 2 توی آغوشم حس میکنم که خدا میدونه گاهی که سینه هام پر میشه از شیر دلم واسه کودک شیرینم لبریز از دلتنگی میشه دلم واسه اون لحظه هایی که وقتی داره شیر میخوره مستقیم تو چشمام نگاه میکنه و انگشتشو فرو میکنه تو دهنم یا با موهام بازی میکنه دلم برای  ضعف میره برای خانومی که کامنده مادر بودن همش میشه حس دلتنگی و بی قراری همسری نمیخواست که من برگردم سر کار اما بنا به دلایلی باید بر میگشتم پریای قشنگ و سپردم اول به خدا دوم به خدای مهربون و سوم به مامان و بابام خیالم از همه جهت راحته فقط دلتنگیمه که ازارم میده روز اول کهتا دیدمش دیگه نتونستم خودمو نگه دارم که فقط بوش میکردم و بوسش میکردم و اشکام بود که سرازیر بود . خدای مهربان رو شکر که اول از همه خدای خوبم بعد هم بقیه خوب مواظبشن بویژه اینکه هزار ماشاالله خیلی شیطون شده کلا یه جورایی خیلی باید براش انرژی گذاشت  .

میدونم که مامان حیوونکی اذیت میشه چون نیتونه خیلی دنبال پریا بدوبدو کنه اما چاره ای هم ندارم چون اصلا دلم نمیخواد بزارمش مهد کودک دوست دارم راحت و سیر بخوابه و بازی وشیطنت کنه  از بچگیش نهایت لذت رو ببره این برام مهمه خدا رو شکر که همونی که دوست داشتم شده.

متاسفانه با این تصمیم اضافه شدن ساعت کار خیلی به ضرر من تموم شد البته تا این هفته هنوز تو ساعت قبل بودیم اما از هفته دیگه از شنبه رسما همون ساعت رسمی شد حالا خوبیش اینه که من یک ساعت سیر دارم که زود تر بر میگردم خونه بازم خدا رو شکر.

مشکل اصلیم ابنه که تا من برم خونه پریا شیر نمیخوره اصلا شیشه نمیگیره خیلی خیلی کم پیش میاد که شیشه بگیره توایم مدت دوبار شیشه گرفته من میدوشم میزارم خونه اما نمیخوره تا خودم باشم و بهش شیر بدم البته خدای مهربان رو شکر صبحانه و میان وعده رومامان خوب بهش میرسه اما بالاخره باید شیر هم بخوره که نمیخوره بازم خدای مهربان رو شکر که گرسنه نمیکنه و یه چیزی که برام خیلی جای تعجب و شکر داشت این بود که اصلا و ابدا بی قراری نمیکنه واسه من هزار بار من خدای مهربان رو شکر کردم و البته یه جورایی هم دلم لرزید.

دنبال یکسری کارای بانکیم از خدای مهربان میخوام که مثل همیشه یاری کننده ام باشه فقط و فقط از وجود قدرتمندترین خودش میخوام الهی شکرت


الهی شکر که هستی و بواسطه بودنت همه چی دارم شکرت که حس بودنت بهم بی نهایت انرژی و آرامش میده بار خدایا دل همه زنهای منتظر برایسبز شدن دامان پاکشون رو به دادن فرشته آسمونیت بهشون شاد کنپ

 الهی آمین  شکر

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد