زنی از جنس حریر

روزگاری دور دختری بود شاد و سرحال از انرژی حالا همون دختر مینوسد از روزگارش و روزانه هاش با دید زنی آروم و شیرین ولی....

زنی از جنس حریر

روزگاری دور دختری بود شاد و سرحال از انرژی حالا همون دختر مینوسد از روزگارش و روزانه هاش با دید زنی آروم و شیرین ولی....

حس قشنگ دیشب من


چند روزه که پریای قشنگ تا دستشو دورم نندازه نمیخوابه یعنی یه جورایی انگار میخواد از بودنم مطمئن بشه هرچی زمان میگذره انگار بیشتر منتوجه نبودن چند ساعتم میشه بیشتر هم بهم وابسته شدم تو خونه از زمانی که میرسم اصلا از بغلم پایین نمیاد ولی شبا شیر که میخوره پشتشو میکنه به من میخوابه دیشب دیگه اومد تو بغلم تا خود صبح تو بغلم خوابید اونقده حال داد اونقدر عشق کردم اونقدر لذت بردم خدای مهربونم رو خیلی خیلی شکر کردم بخاطر این همه زیبایی و لذت


ای مهربان ترین مهربانان شکر دامن همه زنهای منتظر رو ببا یکیاز این فرشته های آسمونیت زینت بده پرنسس ما رو هم خودت حفظ کن و همه کوچولوها رو

یکسنبه ها و سه شنبه ها پریا رو می برم کارگاه خلاقیت مادر و کودک خوش میگذره بیشترین دلیلی که من خواستم پریا رو ببرم این بود که با گروه سنیه خودش ارتباط داشته باشه حتی کم و این برام مهم بود از این جهت راضیم در کل کلاس خوبیه مربشون مهشید جون خیلی با حوصله بر خورد میکنه توی چهرش آرامش و شادی رو میشه دید برای من مهم این هست که با روحیه با بچه کار بشه و این از این جهت خوبه میبرمش خانه اردیبهشت و تعریفش رو از چندتا از وبلاگای دیگه دیده بودم بالاخص وبلاگ جهان با تو زیبتراست آروشا نازم و مامان نازنین مهربونش که اونجا هم بخاطر تقارن کلاسا دیدیمشون خیلی هم از دیدنشون خوشحال شدیم خدای مهربان حفظشون کنه برای هم .

پرایا این روزها دایی رو مامان و بابا و کامل میگه بابایی داود رو بابایی آبو میکه مامانی مهری رو مامان می میگه گاهی یه محمد که داییش باشه کیگه ممد کلا ما محمد رو اینطوری صدا نمیزنیم فکر میکنم بخاطر تلفظ چند هجایی محمد باشه که کامل نمیگتش. میگم پریا دستا بالا دشتاشو میبره بالا میگم پاها بالا یه پاشو میبره بالا زیادم میبره بالا تعدلش بهم میخوره میخوره زمین زبون و گوش و چشم رو نشون میده وقتی یه کاری میکنه که نباید بکنه زودی میاد لباشو غنچه میکنه دستاشو باز میکنه که هم ببوسمش هم بغلش کنم خمچنان به خارخارک و مگس کشو کنترل و موبایل عشق میورزه شدید جدیدا میره تلفن یا موبایل رو میگیره کناره گوشش میگه ایو( با فتحه) کنترل تلویزیون رو میگیره مقابل دستگا کانال عوض میکنه و زیاد و کم میکنه وقتی صداشو زیاد میکنه خودش پرتش میکنه میدوه میاد بغل من عاشقتم وروجک شیرین منننننننن

ظهرا که میاد با داییشو مامان مهیش دنبال من تا چند دقیقه اونقدر با عشق و لبخنده عمیق نگام میکنه غرق تو آغوشم میشه که ضعف میکنم براش خیلیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی عزیز دلمی عشقم

عاشق کامپیوتر و نگاه کردن عکسای خودشه و اونقدر قشنگ سعی میکنه به کتاب و هر نوشته تمرکز نشون بده و نزدیک صورتش میگیره که خدای مهربون میدونه و بس عزیزم دیدن این حرکاتت چقدر برای من لذت بخشه هر روز بزرگتر میشی و من هر روز بیشتر غرق در لذت بردن از هر لحظه با تو بودن فرشته آسمونیه من

پریای قشنگ بهت می بالم و خدای مهربان و هر لحظه بخاطر داشتن تو گل قشنگ زندگیم میستایم و شاکر

خدای خوبم بتو میسپارم همه کوچولوها رو سلامتیشون رو از خودت میخوام پریای عزیزم رو هم همینطور

نظرات 2 + ارسال نظر
برای تو چهارشنبه 8 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 04:36 ب.ظ http://www.dearlover.blogfa.com

انشالله که همیشه دختر قشنگت زیر سایه لطف خداوند بزرگ میشه
وای حس های رو که گفتی درک می کنم منم عاشق دخترم
خدا همه این فرشته کوچولو ها رو مراقب باشه

مامان دیبا و پرند سه‌شنبه 21 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 11:29 ب.ظ

سلام دوستم
خدا روشکر به خاطر حضور این گل قشنگ.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد