زنی از جنس حریر

روزگاری دور دختری بود شاد و سرحال از انرژی حالا همون دختر مینوسد از روزگارش و روزانه هاش با دید زنی آروم و شیرین ولی....

زنی از جنس حریر

روزگاری دور دختری بود شاد و سرحال از انرژی حالا همون دختر مینوسد از روزگارش و روزانه هاش با دید زنی آروم و شیرین ولی....

آخرین سونو

آخرین سونو رو دکترم جهارشنبه انجام داد خدا رو شکر همه چی مرتب بود اما من امیدوارم نی نی بیشتر وزن بگیره اما دکتر راضی بود هر کاری میکنم ورمم کمتر نمیشه واسه همین دکتر برام آزمایش ادارا 24 ساعته نوشته چقدرم سخته بنظرممممممممممممم

پنجشنبه نامزدی پسر داییم بود آخی چقدر آقاجون و مادرجون آرزوی دیدن این روزها رو داشتن اما الان نیستن که ببینن حیف انشاالله همه جوونها خوشبخت بشن این دو تا هم همینطور اما برای من خیلیییییییییییییییییییی سخت بود شرکت تو مراسم وقتی برگشتیم خونه به شدت دل درد و کمر درد داشتم خودمم ترسیده بودم اما خدا رو شکر صبحش بهتر بودم

پس فردا باید جواب آز رو ببرم دکتر انشاالله مشکلی نباشه توکل به خدا

اتاق پرنسس آمادست اگه باباش وقت بزاره پرده اتاقش رو بزنه دیگه انشاالله همه چی حله کم کم باید ساکش رو آماده کنم 

خانوم دکتر نوبت زایمان رو 5 مرداد اعلام کرد یعنی انشاالله 5/5/1391 آخیییییییییییییییی باورم نمیشه یعنی پنجشنبه این هفته نه هفته بعدی نی نی پیشمون هست انشاالله


پروردگارا همه نی نی تو دلیها سالم باشن نی نی ما هم همینطور

پروردگارا همه اونهایی که آرزوی لمس چنین لحظاتی رو دارن این لذت رو بچشون الهی آمین

دندون درد

دوهفته پیش چکاپ داشتم اما شبش هم خیلی ورم کرده بودم کم نمیشد این ورمه که آخه معمولا از سرکار که میومدم و استراحت میکردم ورمم کمتر میشد اما هر چی استراحت کردم انگار نه انگار صبح رفتم دکتر گفت فشارت خدا روشکر بالا نیست اما دیگه باید استراحت کنی یه هفته بهم استعلاجی داد آقا تو این هفته استعلاجی چنان دندون دردی کشیدم که اگه نی نی نبود فقط آرزوی مرگ میکردم هیچ کاری هم نمیشد کرد مثلا خیر سرم آدم تحصیلکرده شاغل تو دانشگاه نرفته بودم دندونامو چک کنم سه تا همزمان خراب یعنی یکیش که فقط ریشش مونده بود اونو کشیدن برام اونهم چی با سلام و صلوات ولی دردش بد تر شد وحشتناک باز دو روز بعدش دیگه طاقت نمیتونستم بیارم رفتم دکتر باز بقلیش رو خالیکرد اما فقط ÷انسمان کرد چون شرایطم طوریه که نمیتونن هیچ کاری کنن اما خدای مهربان رو شکر بعد از چهار روز درد کشیدن از پنجشنبه تونستم یه ذره بخوابم ولی مردم و زنده شدم هنوزم گاهی تیر میکشه اما خدای مهربان رو شکر بهترم

دیگه از شنبه که رفتم سرکار مرخصیم رو نوشتم دادم که دیگه نرم از 11 تیرماه  تا انشاالله بعد از اتمام مرخصی زایمان اونموقع هم انشاالله باز 6 ماه بدون حقوق میگیرم اگه رو حرفشون بمونن و قولی که دادن و یادشون نره یعنی اگه خدای مهربان بخواد رفتم تو تعطیلات تا یکسال

تازه احساس زن خانه دار بودن بهم دست داده چند هفته بیشتر نمونده تا فرشته آسمونیم رو به آغوش بکشم از خدای مهربان می خوام همه نی نی تو دلیها سالم به آغوش خانواده هاشون بیان پرنسس ما هم همینطور


دارم از قانون جذب استفاده میکنم که زودتر مرخصی 9 ماهه زایمان تصویب بشه انشاالله

خدایم این خدای مهربانم همه نی نی تو دلیها رو خودت حفظ کن و همه مادراشون هم همینطور و کلا همه بچه ها رو به دستای قدرتمندترین خودت می سپارم